بیا لب وا کنیم همغصه من
بیا بیدار کنیم خوابیدهها رو
بیا آشتی بدیم با قصههامون
تموم دستهای از هم جدا رو
بیا گلخونه کن ویرونهها رو
که قمری جای زاغها رو بگیره
نمیخوام گلدون مادربزرگم
رو طاقچه از بوی غربت بمیره
قفلهای خونی صندوقچه ما
هزارون ساله که گمکرده کلیده
بیا با قلبهامون رستم بسازیم
که اون که دشمن دیو سپیده
بیا قفل و کلید رو مهربون کن
که سخته سوت و کورِ خونههامون
بیا با دستهای هم پل ببندیم
که رد شه قاصد از رودخونههامون
قفلهای خونی صندوقچه ما
هزارون ساله که گمکرده کلیده
بیا با قلبامون رستم بسازیم
که اونکه دشمن دیو سپیده
بیا گلخونه کن ویرونهها رو
که قمری جای زاغها رو بگیره
نمیخوام گلدون مادربزرگم
رو طاقچه از بوی غربت بمیره